در ابتدا جناب آقایدکتر قاسم کاکایی، مباحثی را تحت عنوان شهید دستغیب منافقین و ترور هایسال ۶۰ شیراز؛ مطرح کردند:《 پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲توسط رژیم شاهنشاهی سازمان مجاهدین خلق که به عنوان یک سازمان چریکی بوجود آمد، ازنهضت آزادی منشعب شدند. نهضت آزادی توسط مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی و آیتالله طالقانی تاسیس شد که به شکلی جدا شده از جبهه ملی ایران کار ی انجاممیدادند و خواسته آنها اجرای قانون اساسی بود.》
دکتر کاکایی همچنین افزودند:《 بعد از این ماجرا جریان های مختلف چریکی شکل گرفت، چه در طیف های مارکسیستی کهچریک های مدافعین خلق نمونه ایی از آن هستند و چه در طیف های مسلمان که چریک های مجاهدینخلق از آن دسته هستند. این جریان ها از بین دانشجویانی که شور انقلابی داشتند و ضدرژیم بودند شکل گرفته بودند و کسانی را که جذب میکردند از آن دسته بودند؛ در آنبرهه انقلاباتی در سطح جهانی در حال پیروزی بودند به عنوان مثال: مائو در چین یافیدل کاسترو در کوبا و . حتی سازمان مجاهدین فردی را نزد امام خمینی در تبعیدفرستادند که کار آنها را تایید کنند، امام نیز ایشان را به مردمی شدن و آوردن مردمدر صحنه تشویق کردند.》
ایشان در ادامه کتابی را تحتعنوان راه انبیا راه بشر از مجاهدین معرفی کردند و درباره تفکر اینسازمان فرمودند :《 سازمان مجاهدین دو تفکر را باور داشتند: نخست آنکه راه دینهمان راه علم است و دوم اینکه مارکسیسم یک علم است نه ایدئولوژی. مهندس بازرگان ودکتر یدالله سحابی تفکر نخست را تایید میکردند اما مارکسیسم را ایدئولوژی میدانستند نه علم؛ برای مجاهدین رفته رفته ترکیب علم و دین به ترکیب مارکسیسم واسلام تبدیل شد، این جریان در سال ۱۳۵۴ منجر به تغییر سیستم ایدئولوژیک این سازمانشد یعنی سردمداران وقت سازمان از این سال سازمان را یک سازمان مارکسیستی خواندند؛البته عده ای از مجاهدین مخالفت خود را اعدام کردند اما درون گروهی ترور شدند ،چرا که ترور کنندگان آنها را دارای ظرفیت مناسب نمی دانستند ، این عمل به تغییرنام سازمان به سازمان پیکار در راه آزادی کارگر منجر شد.》
مجاهدین تا سال پیروزی انقلاباسلامی در صحنه جامعه حضور نداشتند، این سازمان به هیچ ایدئولوژی خاصی پایبند نبودو در جریان جنگ به صدام حسین پناه برده و به وی کمک میکردند. در زمان انقلاباسلامی بزرگانی را ترور کردند؛ حتی پس از آن به ترور کور هم دست زدند: یعنی هر شخصی در بین مردم که حزب اللهی بود ترور میشد. شهید دستغیب دو جهاد داشتند یکی در مقابل رژیم شاه و دیگریدر مقابل مجاهدین بود.
جناب آقای دکتر شکرالله خاکرند
سپس جناب آقای دکتر شکرالله خاکرند، مباحثی را تحت عنوان از مجاهدین تامنافقین؛ مطرح کردند:ایشان سخنان خود را با این پرسش آغاز کردند : چه اتفاقاتیرقم میخورد که یک مجاهد تبدیل به یک منافق می شود؟ با توجه به اینکه شروع حرکتمجاهدین این گونه بود که هرکدام از آنها مایل بود که جان خود را فدای مردم ایرانکند؛ این افراد از خانه و خانواده خود جدا و در خانههای تیمی زندگی میکردند.مجاهدین در دوران رژیم شاهی تعدادی از نظامیان آمریکایی را ترور کردند، که حکومتشاه را نسبت به خود حساس کردند. افراد سازمان که پس از دستگیری شکنجه و قطعا کشتهمیشدند با خود سیانور حمل می کردند که به محض دستگیر شدن به وسیله آن خودکشیکنند.
دکتر خاکرند در ادامه دو پرسش مطرحکردند و پاسخ و قضاوت درباره آن را به عهده شنوندگان گذاشتند: 《 چه فرایندی بایدطی شود و چه اتفاقاتی باید بیفتد که از لحاظ فکری و روحی سازمان را به دشمن مردم وانقلاب اسلامی تبدیل کند؟ آیا دیگر گروه های جامعه نیز این ظرفیت را دارند که بهدشمن درجه یک ایران یاری رسانند یا به آن تبدیل شوند؟ 》
ایشان سخنرانی خود را با رجوع بهآیه ای از قرآن کریم به پایان رساندند: خداوند ولی کسانی است کهایمان آوردند آنها را از ظلمات خارج می کند و به سوی نور می برد و کسانی که بهولایت خداوند کفر بورزند اینان ولی شان طاغوت است، طاغوت آنها را از نور به سمتتاریکی می برد؛ آنها اهل جهنم اند و در آن باقی می مانند »
ظلمات: فضاییاست که انسان قدرت تشخیص ندارد؛ نور: جایی است که قضاوت های انسان درستخواهد بود؛ طاغوت: هر کسی غیر از خداوند که بخواهد کار شبه خدایی کند،ربوبیت کند و جهت دهی به زندگی خودش و دیگران کند.
سخنرانی دکتر محمد تقی عطایی با موضوع باستانشناسی و تاریخفارس در آستانهی شکلگیری شاهنشاهی هخامنشی» در روز شنبه 30 تیرماه سال 1397 در تالار سخن در کتابخانه ملی و مرکز اسناد استان فارس برگزار گردید.این نشست با همکاری گروه تاریخ و باستانشناسی دانشگاه شیرازبا همکاری بنیاد ایران شناسی شاپور شهبازی، انجمن علمی بخش تاریخ و سازمان کتابخانه ملی و مرکز اسناد استان فارس برگذار گردید، در این نشستفرهیختگانی از جمله: دکتر کامیار عبدی، دکتر نازیلا شهبازی، دکتر علی و دکترعلیرضا سرداری حضور بهم رسانیدند. دکتر عطایی به تحلیل بررسی یافتههای مختلف در زمینه پارسیان پیش از تشکیل سلسلهی هخامنشان پرداخت.
سخنرانی پس از تلاوت آیاتی از قرآن کریم با سخنرانی کوتاه دکتر کامران عبدیآغاز شد. ایشان مطالبی در ارتباط با اهمیت دورهی هخامشی و اکتشافات و مطالعاتی کهدکتر محمدتقی عطایی در این زمینه انجام داده بودند، بیان کردند.
دکتر عطایی به تحلیل بررسی یافته هایمختلف در زمینه پارسیان پیش از تشکیلسلسلهی هخامنشان پرداختند. خلاصهی سخنان ایشان به شرح زیر است:
دوره ی هخامنشی یکی از مهم ترین دوره هادر تاریخ فرهنگ ایران است. پیش از هخامنشیان عیلامی ها در جنوب ایران (خوزستان وفارس) بر یکی از بلندترین سلسله های جهان باستان به مدت دو هزار سال حکمرانی میکردند. عیلامی ها با ظرافت ی که هنوز مشخص نیست توانستند سنت های عیلامی را باسنت های ایرانی تطبیق بدهند و این فرهنگی که ما امروز در آن زندگی می کنیم حاصلتلفیق این دو فرهنگ است که بعداً آیین های دورهی اسلامی نیز به آن افزوده شدهاست. واضح است که قبل از هخامنشیان سلسلهها و حکومتهایی وجود داشتهاند که زمینهیبر روی کار آمدن هخامنشیان را فراهم کرده بودند. این نشست به بررسی یک دوره وقفه میان این دو سلسلهپرداخته است. این وقفه همان دوره ی پارسیان اولیه و پیش از هخامنشیان در حدود قرنهفتم و هشتم قبل میلاد را در بر میگیرد.
در نگاه اول ممکن است به نظر برسد که این موضوع از سه دیدگاه قابل بررسی است.یکی از دیدگاه زبان شناسی که بیشتر زبانشناسان آشوری به آن پرداختند. آنها درتلاش بودند مطالبی را پیدا کنند که نشان دهد ایالت پَرسُوای آشوری همان پارسیاناولیه بودند. بیشترین زحمت و مطالب در این زمینه نیز از جانب این زبانشناسان صورتپذیرفته است اما نسبت به مطالبی که آنها به دست آورده اند یقینی وجود ندارد.دیدگاه دیگری که ممکن است به نظر برسد میتواند به این موضوع بپردازد، دیدگاه تاریخی است.متأسفانه از این دوره به علت ضعف عیلامی ها متون تاریخی مدونی وجود ندارد. قدیمیترین مطلب تاریخی در ایندوره همان نوشته ی هردوت است که به چند گروه بودن قبایل پارسی اشاره دارد. هردوتبرخی از این قبایل را کوچنشین و برخی دیگر را کشاورز دانسته است. بنابراین بررسی این موضوع به علت موجود نبودن خط و متونمدون از عهده ی تاریخ خارج است. دیدگاه سوم دیدگاه باستانشناسی است که میتواندپاسخ گوی این مسأله باشد.
گمانه زنی های بسیاری در مورد پیشینه ی پارسیان هخامنشی تا پیش از مطالعاتدکتر عطایی از سوی گریشمن، واردنبرگ و سامنِر صورت گرفته است. یکی از کهنترینفرضیات در این زمینه از سوی گریشمن مطرح شده است. گیرشمن بعد از حفاری هایی که درخوزستان در ناحیه ی بردنشانده و مسجد سلیمان انجام داد، دو سکوی سنگی در آنجایافت. او معتقد به سابقه نداشتن ساخت سکوهای سنگی در ایران بود. همچنین او متعقدبود چون پارسیان مدتی در جنوب دریاچهی ارومیه و در همسایگی اورارتوها زندگی می کردند، ساخت سکوهای سنگی را در آنهاآموخته اند. بنابراین سکوهای یافت شده از نظر او میتوانستند پیش نمونه های سکوهایسنگی پاسارگاد و تخت جمشید باشند. اما امروزه روشن شده که این سکوها متعلق بهپارسیان اولیه نبوده است.
قدیمیترین ماندگاههای هخامنشی، یعنیپاسارگاد و تخت جمشید، در حوزه ی رود کُر قرار دارند. این حوزه به عنوان زادگاهپارسیان توجه باستانشناسان را به خود جلب کرد. یکی از نخستین باستانشناسانی کهسعی کرد در حوزه ی رود کر به این مسأله پاسخ بدهد، لویی واردنبرگ بود که در سال1954 به کاوش این ناحیه پرداخت. او سفال های به دست آمده در تل جلآباد در نزدیکیتخت جمشید را متعلق به دوره ی هخامنشیان می دانست اما بعداً مشخص شد این سفالهامتعلق به دوره ی هخامنشی و پس از آن بود. پس از واردنبرگ سامنر به کاوش هایی دراین ناحیه پرداخت. او متعقد بود سفال های دوره ی شغا و تیموریان متعلق به پارسیان نخستیناست و پارسیان نخستین چوپان و چادرنشین بودند و بر اثر فشار نظامی آنها بر عیلامی هادر جنوب شرقی پارس ، آنها به سمت پایتخت خود در ملیان پناه بردند که یافته هایدکتر عطایی خلاف این نظر را ثابت می کند. تنها اشیاء توافق شده متعلق به پارسیاناولیه یک گور است که در تل ملیان در انشان باستان به دست آمده است.
با توجه به کشفیاتی که دکتر عطایی از تپه ی قصرالدشت تُل کمین در جنوبپاسارگاد به دست آورد، مشخص شد، برخلاف دیدگاهی که سابقاً وجود داشت پارسیانمردمانی کوچ نشین نبوده و یکجا نشین بوده اند. این کشفیات همچنین یافته های زبانشناسانکه در زمینه ی آشوری ها فعالیت می کردند، مبنی بر تعلق داشتن ایالت پَرسُوای آشوریبه پارسیان نخستین را تایید می کند. دو سنت سفال سازی در تپه ی قصرالدشت وجودداشت، یکی مربوط به بیرون از فارس که مردمان تازه وارد پارسی با خود آوردند ودیگری مربوط به بومیان عیلامی بود.
یکجا بودن آشغالهای پارسیها و بومیان عیلامی نیز در تپه ی قصر الدشت نشان ازاین داشت که آنها در کنار هم زندگی می کردند. به قول دکتر عطایی شاید بتوان دلایلمدارا و تساهلی که پارسیان هخامنشی در حکومت خود به کار می بردند را در اینهمزیستی جست. یکی از مظاهر این امر جذبآسان همانند دیوانسالاری عیلامیها و پوشاک و لباس آنها از دیگر فرهنگ ها در سلسلههخامنشی است. در پایان از این سخنرانی مستفاد می شود که موادفرهنگی تپه ی قصرالدشت وقفه ی فرهنگی میان سنت سفالسازی شغا و تیموریان را پر میکند. دکتر عطایی نام دوره به دست آمده را به نام خود تپه یعنی قصرالدشت» نامیده است. با اینیافته ها امید به روشن شدن بیشتر پیشینه ی هخامنشیان و پارسیان نخستین میرود.
نویسنده: مریم کریمی نژاد
کارشناسی ارشد تاریخ عمومی جهان
اطلاعیهدفاع از رساله ی دکتری
عنوان:جایگاه مردم در اندیشه روشنفکران ایرانی متاثر از سوسیالیسم و لیبرالیسم (1320-1285)
دانشجو:مهدی دهقان حسامپور
استادراهنما: دکتر شکرالله خاکرند
اساتیدمشاور: دکتر رنجبر
دکترندیم
داورداخلی: دکتر مرادی خلج
تاریخدفاع: 12/ 4/ 1397 -
محلدفاع: دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سالنکنفرانس بخش عربی
درباره این سایت